اربعین
عطیه نقل می کند:
" خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام"
من و جابر به قصد زیارت امام حسین راه افتادیم
"فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ"وقتی به کربلا رسیدیم؛"
"دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ"رفت کناره ی فرات غسل کرد،پیراهن و لباس تازه به تن کرد،عطیه عطر همراه داری یا نه؟
خودش رو خوشبو کرد،آداب زیارت رو یکی یکی رعایت کرد،گام ها رو کوتاه برداشت،ذکر خدا میگه؛
به قبر امام حسین که نزدیک شدیم به من گفت:
عطیه دست منو روی قبر بگذار.
" فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ "یه وقت بیهوش روی قبر افتاد
" فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ"عطیه میگه روی صورتش آب ریختم" فَلَمّا أفاقَ"
وقتی به هوش آمد،سه مرتبه یا حسین گفت؛
" ثُمَّ قال: حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ"ای دوست چرا جواب دوستت رو نمیدی؟
"ثُمَّ قال: وأنّى لَکَ بِالجَوابِ"حسین جونم چطور جوابم رو بدی؟
"قَد شُحِطَت أوداجُکَ عَلى أثباجِک"حال آنکه خون رگ هات روی شانه های مبارکت ریخت "وفُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ ورَأسِک" بین سر و بدنت جدایی فتاده.
📚منبع:
طبری،محمد بن علی ؛بشاره المصطفی،قم موسسه النشر الاسلامی،۱۴۲۰،چاپ اول ص۱۲۶
بحار الأنوار مجلسی: ج ۶٨ ص ١٣٠ ح ۶٢ .